یکى از امتیازات فوق العاده ((نهج البلاغه)) مساله جامعیت و تنوع عجیب و محتواى ژرف آن است و
هر خواننده آگاهى در همان لحظات نخستین که با آن آشنا مىشود نمىتواند باور کند که
چگونه یک انسان بتواند این همه گفتار نغز و سخنان شیرین و حساب شده و دقیق در
موضوعات کاملا مختلف بلکه متضاد را گردآورى کند و مسلما این کار از غیر شخصیتى
همچون امیر المومنین على بن ابى طالب علیهالسلام که قلبش گنجینه اسرار الهى و روحش
اقیانوس عظیم علم و دانش است، ساخته نیست همان کسى که مىفرماید:
علمنى رسول الله صلى الله علیه و آله الف باب من العلم و تشعب لى
من کل باب الف باب .
رسول خدا صلى الله علیه و آله هزار باب علم به من
آموخت که از هر یک از آن درها برایم هزار در دیگر گشوده مىشود.
اینک به گواهى چند نفر از
دانشمندان اشاره مىکنیم:
1 - سید رضى قدس سره گردآورنده نهج البلاغه گاهى در
لابه لاى این کتاب شریف اشارات کوتاه و پر معنائى را در عظمت محتواى نهج البلاغه
آورده است که بسیار قابل دقت و ملاحظه مىباشد از آن جمله است:
پس از ذکر خطبه
(21):
... فان الغایه امامکم و ان وراهکم الساعه تحدوکم تخففوا تلحقوا
فانما ینظر باولکم آخرکم ...
((رستاخیز در جلو شما است، و مرگ همچنان شما را
مىراند، سبکبار شوید، تا به قافله برسید و بدانید شما در انتظار بازماندگان
نگهداشته شدهاید
)) - مىگوید: این سخن اگر بعد
از کلام خدا و کلام رسول الله صلى الله علیه و آله با هر سخن دیگرى سنجیده شود از
آن برترى خواهد داشت، و بر آن پیشى خواهد گرفت.
2 - شارح معروف نهج
البلاغه
((ابن ابى الحدید معتزلى
)) در جلد 11 ص 153 مىگوید :
((من بسیار در شگفتم از مردى که در میدان جنگ چنان
خطبه مىخواند که گواهى مىدهد طبیعتى همچون شیران دارد، سپس در همان میدان هنگامى
تصمیم بر موعظه و پند و اندرز مىگیرد، چنان سخن مىگوید، که گوئى طبیعتى همچون
راهبانى دارد که لباس مخصوص رهبانى را بر تن کرده و در دیرها زندگى مىکند، نه خون
حیوانى را مىریزد، و حتى از گوشت هیچ حیوانى نمىخورد،، گاه در چهره
((بسطام بن قیس
))
و
((عتیبه بن حارث
)) و
((عامر بن
الطفیل
)) (سه قهرمان معروف میدان نبرد در زمان
جاهلیت که به آنها مثل زده مىشد) ظاهر مىشود، و گاه در چهره
((سقراط حکیم
)) و
((یوحنا
))
و
((مسیح بن مریم
))، من سوگند مىخورم به همان کسى که تمام امتها به
او سوگند یاد مىکنند، من این (خطبه الهاکم التکاثر) را از پنجاه سال قبل
تاکنون بیش از هزار بار خواندهام، و هر
زمان که آن را خواندهام ترس و وحشت و بیدارى عمیقى تمام وجود مرا در برگرفت و در
قلب من اثر عمیقى گذاشت و لرزه بر اندامم انداخت. هر زمان در محتواى آن دقت کردم به
یاد مردگان از خانواده و بستگان و دوستانم افتادم و چنان پنداشتم که من همان کسى
هستم که امام در لابه لاى این خطبه توصیف مىکند.
چقدر واعظان و خطیبان و
فصیحان در این زمینه سخن گفتهاند و چقدر من در برابر سخنان آنها به طور مکرر قرار
گرفتهام، اما در هیچ کدام از آنها تاثیرى را که این کلام در دل و حاکم مىگذارد،
ندیدهام
)).
و همچنین در ج 16 صفحه 146
مىگوید :
((سبحان الله! چه کسى این همه
امتیازات گرانبها و ویژگیهاى شریف و ارزشمند را به این مرد نمونه (على علیهالسلام)
بخشیده؟!!! چگونه مىشود یکى از فرزندان عرب مکه که تنها در آن محیط زیسته و با هیچ
یک از فلاسفه همنشین نبوده، در دقایق علوم الهیه و حکمت متعالیه، از افلاطون و
ارسطو آگاهتر باشد، کسى که با بزرگان عرفان و اخلاق هرگز معاشر نبوده، در این باب
برتر از سقراط باشد، کسى که در میان شجاعان پرورش یافته (چون اهل مکه صاحبان تجارت
بودند نه جنگجو) با این حال شجاعترین فردى باشد که قدم بر روى زمین نهاده است ... .
سلام
جدیدا شنیدیم نظر گذاشتن تو وبلاگی دینی ایجاد میکنه که با بازنظر(یعنی نظر دادن تو وبلاگ اونی که اومده تو وبلاگت نظر داده!) ادا میشه!
ممنون که سر زدین